الحقُ مَعَکم و فیکُم و مِنکُم و إلیکُم و أنتُم أهلُهُ و مَعدِنُه

سیری در سیره اهل بیت(علیهم السلام)
مشخصات بلاگ
الحقُ مَعَکم و فیکُم و مِنکُم و إلیکُم و أنتُم أهلُهُ و مَعدِنُه

۶ مطلب در مهر ۱۳۹۲ ثبت شده است


مسئله‌ى «غدیر» یک مسئله‌ى تاریخىِ صرف نیست؛ نشانه‌اى از جامعیت اسلام است. اگر نبى‌مکرم - که در طول ده سال، یک جامعه‌ى بدوىِ آلوده‌ى به تعصبات و خرافات را با آن مجاهدتهاى عظیمى که آن بزرگوار انجام داد و به کمک اصحاب باوفایش به یک جامعه‌ى مترقى اسلامى تبدیل کرد - براى بعد از این ده سال، فکرى نکرده بود و نقشه‌اى در اختیار امت نگذاشته بود، این کار ناتمام بود. رسوبات تعصبات جاهلى به قدرى عمیق بود که شاید براى زدودن آنها سالهاى بسیار طولانى نیاز بود. ظواهر، خوب بود؛ ایمان مردم، ایمان خوبى بود؛ البته همه در یک سطح نبودند؛ بعضى در زمان وفات پیغمبر اکرم یک سال بود، شش ماه بود، دو سال بود که اسلام آورده بودند؛ آن هم هیمنه‌ى قدرت نظامى پیغمبر همراه با جاذبه‌هاى اسلام، اینها را به اسلام کشانده بود. همه که جزو آن مسلمانان عمیقِ دوران اول نبودند. براى پاک کردن رسوبات جاهلى از اعماق این جامعه و مستقیم نگه داشتن خط هدایت اسلامى بعد از ده سالِ زمان پیغمبر، یک تدبیرى لازم بود. اگر این تدبیر انجام نمى‌شد، کار ناتمام بود. این که در آیه‌ى مبارکه‌ى سوره‌ى مائده مى‌فرماید: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى»، تصریح به همین معناست که این نعمت - نعمت اسلام، نعمت هدایت، نعمت نشان دادن صراط مستقیم به جامعه‌ى بشریت - آن وقتى تمام و کامل مى‌شد که نقشه‌ى راه براى بعد از پیغمبر هم معین باشد؛ این یک امر طبیعى است.

از امام صادق(علیه السلام) روایت است که حضرت در برخی از کتابها چنین خوانده است که خدای تبارک و تعالی می فرماید: سوگند به عزت و جلال و بزرگواری ام و بلندی من بر عرشم که آرزوی هر که را چشم آرزویش به مردم است با نومید نمودنش قطع می کنم و در نزد مردمان جامه ذلت بر او می پوشانم و او را از نزدیکی خودم به کنار می زنم و از فضل خود او را دور می کنم. آیا در سختی ها چشم آرزویش به غیر من دوخته می شود در حالی که سختی ها به دست من است و آیا به غیر من امید دارد و با فکر خود درِ غیرِ مرا می کوبد در خالی که کلید درهای بسته به دست من است و درگاه من به روی هر که مرا بخواند باز است؟ پس کیست که در حادثه ای چشم آرزویش به من دوخته بوده و من او را از آرزویش جدا کرده ام؟ و کیست آنکه در بلای سختی به من امید بسته و من امیدش را از خودم بریده ام؟ من آرزوهای بندگانم را در نزد خود نگه داشته ام و آنان به نگهداری من راضی نیستند و آسمانهایم را از فرشتگانی که از تسبیح من خسته نمی شوند پر کرده ام و به آنان امر کرده ام که درهای بین من و بندگانم را نبندند با این وجود بندگانم به گفتار من اعتماد نمی کنند. آیا کسی که مصیبتی از مصائب من بر او وارد شده نمی داند که هیچ کس غیر من نمی تواند آن را بر طرف کند مگر بعد از این که من اجازه دهم؟

پس چه شده است که او را می بینم که از من غافل گشته است؟ با جود و بخشش خودم چیزی را که از من درخواست نکرده است به او عطاکرده ام سپس آن را از او گرفته ام پس او بازگشت آن را از من نخواسته و از غیر من آن را درخواست می کند، آیا در مورد من می پنداری منی که پیش از درخواست عطا می کنم اگر از من درخواست شود سائل خود را اجابت نمی کنم؟ آیا من بخیل هستم که بنده ام مرا بخیل پندارد؟ آیا جود و کرم از آن من نیست؟ آیا عفو و رحمت به دست من نیست؟ آیا من محل[برآورده شدنِ] آرزو ها نیستم؟ پس چه کسی به جز من آرزو ها را قطع می کند؟ آیا آرزو کنندگان از این که به غیر من چشم آرزو بسته اند نمی ترسند؟ پس اگر همه ی اهل آسمانها و زمینِ من آرزو کنند و من آرزوی همه را برآورده سازم از ملک من به اندازه ی ذره ای کم نمی شود و چگونه ملکی که من متولی و متصدی آن هستم کم می شود؟ پس ای تیره بختی باد بر نومیدان از رحمت من و ای تیره بختی باد بر کسی که مرا عصیان کند و مراقب من نباشد. 1

 

1.       جهاد با نفس، ص 75 و 77

e-Bagher (1).jpg

امام محمد بن علی بن الحسین(علیه السلام)، با کنیه ی ابوجعفر و لقبهای باقر، هادی، شاکر، امین، صابر، و شبیه، پنجمین امام شیعیان، و نسبتش از هر دو سوی علوی و فاطمی است. مادرش فاطمه زنی ممتاز بود که به فرموده امام صادق(علیه السلام)، در آل حسن نظیر نداشت.1 وی در سال 57ق، در مدینه زاده شد. در مورد روز ولادت و روز و ماه شهادت و به تبع آن در مورد سن آن حضرت، اختلاف نظر وجود دارد. مشهور ترین قولها این است که حضرت در روز جمعه، نخشتین روز ماه رجب زاده شده است و در روز هفتم ذی الحجه سال 114ق، در 57 سالگی به شهادت رسید.2

امام باقر(علیه السلام) حدود چهار سال از دوران امامت جدش حسین بن علی(علیه السلام) و حدود 37 سال دوران امامت پدر بزرگوارش را درک کرد. دوران زندگی او با حکمرانی ده تن از خلفای اموی، از معاویه تا هشام مقارن بود و مدت 19 ساله امامتشان، با پنج خلیفه اموی از ولید تا هشام معاصر بود. ایشان در تمام طول عمر شریفشان در مدینه ساکن بودند و تنها یک مرتبه به شام سفر کردند.

در ادامه به ذکر ویژگی های مهم زندگی امام باقر(علیه السلام) از منظر رهبر معظم انقلاب خواهیم پرداخت:


امام چواد(علیه السلام)


پیشوای نهم شیعیان، امام جواد(علیه السلام) در ماه رمضان سال 195 ق، زاده شد و در ذی قعده ی سال 220 ق، در حالی که 25 سال بیش نداشت به شهادت رسید و در بغداد در کنار مرقد جد بزرگوارش امام کاظم(علیه السلام) به خاک سپرده شد. ایشان بعد از پدرشان، امام رضا(علیه السلام)، هفده سال امامت را بر عهده داشتند. لقبهای آن حضرت را منتجب، مرتضی، تقی، زکی، جواد، قانع، ... گفته اند. برای ایشان چهار فرزند نام برده اند: موسی، فاطمه، امامة، علی بن محمد امام هادی(علیه السلام) که پس از ایشان امامت را بر عهده داشته اند. امامت امام جواد پس از شهادت پدرشان در حالی که هفت سال بیشتر نداشتند، آغاز شد.1

در ادامه به ذکر سه ویژگی زندگی امام جواد(علیه السلام) از منظر رهبر انقلاب پرداخته شده است2:


این را هم من در مورد تبلیغ در دوران محرّم - که حالا در پیش هست - عرض بکنم که بعضى حالا ممکن است بگویند شما میخواهید نهضت امام حسین را بیان بکنید، خیلى خب، بروید بیان کنید، دیگر روضه‌خوانى و گریه و زارى و اینها چیست؟ بروید بنشینید بیان کنید که حضرت این کار را کردند، این کار را کردند، هدفشان هم این بود. این، خیلى فکر خطائى است، نگاه غلطى است. این عاطفه‌ى نسبت به اولیاء خدا، اولیاء دین، این پیوند عاطفى، پشتوانه‌ى بسیار ارزشمند پیوند فکرى و پیوند عملى است. بدون این پشتوانه، خیلى سخت میشود در این راه حرکت کرد. این پیوند عاطفى، خیلى مهم است. اینى که امام راحل (رضوان اللَّه علیه) فرمودند عزادارى به سبک سنتى، این یک حرف از روى عادت نبود؛ حرف بسیار عمیقى است؛ ژرف‌نگرانه است. ببینید در قرآن نسبت به اولیاء الهى سه تعبیر وجود دارد:

 یک تعبیر، تعبیر ولایت است؛ «انّما ولیّکم اللَّه و رسوله و الّذین امنوا الّذین یقیمون الصّلوة و یؤتون الزّکوة و هم راکعون»؛(8) بحث ولایت. معلوم است که پیوند، ارتباط، معرفت، اینها داخل در زیرمجموعه‌ى ولایت است.

یکى از مشکلات ما این است که گناههاى خودمان را نمى‌شناسیم. آن کسى که مثلاً به غیبت کردن عادت کرده، توجه ندارد که یک گناهى را به‌طور مرتب انجام مى‌دهد؛ آن کسى که به دروغ‌گویى عادت کرده، با این گناه انس گرفته و توجه ندارد؛ آن کسى که عادت کرده به ایذاى مردم و با زبان و با عمل و با رفتار و با کردار خودش افرادى را که دم چَک او هستند اذیت مى‌کند، توجه ندارد به این گناه و به آن عادت کرده؛ آن کسى که به شهوات گوناگون جنسى، از طریق چشم و از طرق گوناگون دیگر عادت کرده، توجه ندارد که دچار چنین بلیه و گناهى است؛ آن کسى که عادت کرده به حیف و میل بیت‌المال یا اموال مردم، توجه ندارد که چه گناه بزرگى مرتکب مى‌شود؛ نه این‌که نمى‌داند؛ یعنى غفلت در انسان یک انس به‌وجود مى‌آورد و انسان انس مى‌گیرد. اول متوجه نیست که گناه کرده و دارد گناه مى‌کند؛ وقتى هم متوجه بشود، گناه خودش به نظرش کوچک مى‌آید. وقتى انسان با گناهى انس گرفت، آن گناه به چشم انسان کوچک مى‌آید و این خودش یک گناه است؛ یعنى آن گناهى که از کبائر محسوب مى‌شود، این است که انسان تخلف و معصیت خودش از امر الهى را کوچک بداند و بگوید این گناه که من انجام مى‌دهم، چیزى نیست؛ خودِ این یک گناه است.