استغفار واقعی(شرح حضرت آیت الله خامنه ای بر روایتی از استغفار)
روایتى دیدم که از قول یکى از ائمّه اینطور فرموده است: «من استغفر بلسانه و لم یندم بقلبه فقداستهزئ بنفسه»؛ کسى که به زبان استغفار مىکند، اما در دل از گناه پشیمان نیست و خیلى هم خوشحال است که این گناه را انجام داده است - به زبان مىگوید: «استغفراللَّه» - این آدم خودش را مسخره مىکند. این، چگونه استغفارى است؟! این، استغفار نیست. استغفار، یعنى انسان برگردد، واقعاً به طور جدّ از خداى متعال بخواهد که او را به خاطر این کارِ خلاف ببخشد. چطور انسان تصمیم دارد که باز همان کار خلاف را انجام دهد؟ آیا رویش مىشود که از خداى متعال، طلب بخشش کند؟
سبحه در کف، توبه بر لب، دل پُر از شوق گناه
معصیت را خنده مىآید بر استغفار ما!
این، چطور استغفار کردنى است؟! این استغفار، کافى نیست. استغفار باید جدّى و حقیقى باشد. استغفار، مخصوص یک عدّه آدمهاى معیّن هم نیست که بگوییم کسانى که خیلى گناه کردند ، استغفار کنند؛ نه. همه انسانها - حتّى در حدّ پیامبر - باید استغفار کنند. «لیغفر لک اللَّه ما تقدم من ذنبک و ما تأخّر».پیامبر هم باید استغفار کند.
استغفار، یا از گناهى است که ما انجام دادهایم، یا از گناهان اخلاقى است. اگر فرض کنیم که یک انسان، هیچ گناهى هم انجام نداد؛ نه دروغ، نه غیبت، نه ظلم، نه خلاف، نه شهوترانى، نه اهانت به کسى، نه تعدّى به مال مردم - البته اینطور آدمها، خیلى کمند - اما بسیارى از همینطور آدمهایى که اینگونه گناهان جوارحى را هم ندارند، مبتلا به گناه جوانحى - گناه اخلاقى - هستند. اگر همین آدمى که هیچ گناهى نمىکند، وقتى که میان مردم راه مىرود، نگاه کند و بگوید: این بیچاره مردم، همه مشغول گناهند؛ ولى ما الحمدللَّه خودمان را نگهداشتیم و گناه نمىکنیم - خود را بالاتر از آنها به حساب بیاورد - این خودش یک گناه و یک تنزّل و یک سقوط مىشود و استغفار لازم دارد. تحقیر انسانها، خود را بالاتر از دیگران دانستن، کار خود را ارزشى بیش از ارزش کار مردم دادن، یا بعضى از صفات اخلاقى زشت دیگرى که در انسانها هست - مثل حسد و طمع و خود بزرگبینى - اینها استغفار لازم دارد.
اگر فرض کنیم، انسانى است که این گناهان را هم ندارد؛ ولى مثلاً در باب علم توحید، پیش نرفت. در این صورت، یک قصور است و باید استغفار کند. باب علم توحید و معرفت به پروردگار، باب محدود و راه بنبستى که نیست؛ راه بىنهایت است که همه انبیا و اولیا، در این راه مشغول پیشرفت و تکامل نفس و فراهم کردن معرفت بیشتر نسبت به ذات مقدّس پروردگار و صفات کمالیّه حضرت حقّند. هر مقدارى که این گونه افراد، در این راه پیش نرفتند، یک قصور و یک عقبماندگى و یک ناتوانى معنوى است که استغفار لازم دارد.
استغفار، براى همه است. لذا ملاحظه مىکنید که ائمّه علیهمالسّلام در این دعاها، چه سوزوگدازى دارند. بعضى خیال مىکنند که امام سجاد این سوزوگداز را کرده است، براى این که به دیگران یاد بدهد. بله؛ یاد دادن به دیگران که هست - هم در شکل و هم در مضمون کار - اما اصل قضیه این نیست. اصل قضیه، آن حالت طلبِ خود این بنده صالح و انسان والا و بزرگوار است. این سوزوگداز، متعلّق به خود اوست. این اظهار تضرّع پیش پروردگار، متعلّق به خود اوست. این ترس از عذاب خدا و میل به تقرّب الىاللَّه و رضوان الهى، متعلّق به خود اوست. این استغفار و طلب از خدا، واقعاً متعلّق به خود اوست.
ممکن است مثلاً توجه به مباحات در زندگى - لذّتهاى مباح، کارهاى مباح - در نظر انسانى که در آن حدّ از علوّ درجه است، یک نوع سقوط و انحطاط محسوب شود. دلش مىخواست که در چارچوب ضرورتهاى مادّى و جسمانى قرار نمىداشت و همین نیم نگاه را هم به مباحات و به مسائل عادى زندگى نمىکرد و در راه معرفت و در آن وادى بىنهایت به سوى رضوان الهى و بهشت معرفت الهى، بیشتر پیش مىرفت. وقتى چنین چیزى نشده است، پس استغفار مىکند. بنابراین، استغفار براى همه است.
(1375/10/28)
- ۹۲/۱۱/۱۴